Saturday, September 29, 2007

کاشکی ها


I have a problem that I cannot explain
I have no reason why I should have been so in pain
Having no questions but I should have excuse
I like the reason why I should be so confused
I know how I feel when im around you
I don’t know how I feel when im around you
و سرتاسر اين درد در وجود منحوسم ريشه کرده است همانند پيچکي به دور درختي پير که توان رهايي از آنرا ندارد
دردي بي ريشه که توان تاب آوردن در مقابلش را اندک اندک از دست ميدهم
و اين وجود ناپاک و آلوده که نميداند که خانه اي آيا دارد يا نه
و سرگشتي خفه اي که راه از چاه باز نميشناسد و ره بر کوير مينهد
کويري خشک و بي حيات، و تالم حيرت و وانهادگي، و زجري که در مقابل دوست داشتن ميکشم
دوست داشتني ندانستني که همچون بختک بر روحم افتاده و انرا ذره ذره ميجود و آنچه از کودکي پاکم باقي مانده ميمکداي کاش ميفهميدم اين منشا را. اي کاش ميدانستم اين علت را. و اي کاش هيچ نميدانستم
و اين حس زشت ناپاکي که از هر چه گناه نامندش و خواستني است ميترساندم. چه لذت دارد ارتکاب گناه نابخشودني هنگاميکه گرماي دوست داشتني آغوشي را به نيش ميکشي. گرمايي که هر آن يخهای وجودت را آب کند و آنرا به خورد معشوقه دهد
و اين به چشم تو لکاته آيد و براي من

Wednesday, September 19, 2007

و باز هم زندگی

برنامه ای که به تازگی از شبکه چهارم سیمای جمهوری دیدم، تاک شویی بود که به گمانم در ابتدای راه خود بود. به نام "و باز هم زندگی" . این قبیل تاک شوها را قبلا هم دیده بودم. شاید "ببخشید شما" اولین بود با اجرای مهران مدیری.برنامه موفق تر از آنرا


صندلی داغ" میدانم با مجری گری داریوش کاردان.


وجه تمایز "وبازهم زندگی" حضور تماشاگران است در صحنه اعم از آشنایان و دوستان مهمان و یا افراد غیر.


البته این گونه برنامه ها کپی برداری های ضعیفتری هستند از برنامه های بسیار قدرتمند و بعضا با نفوذ تاک شوهای امریکایی و بعنوان مثال بارز شوی اپرا وینفری.


باز کردن فضای گفتگو و صحبت با تماشاچیان بر صمیمیت و شاید مقبولیت آن بیافزاید. اما چیزی که در این میان به چشم میخورد کند بودن مجری برنامه است که به نظر میرسد توانایی اداره و کنترل مهمانها را ندارد. درست در نقطه مقابل برنامه "شب شیشه ای" که مجری بسیار قلچماقی داشت!! که مهمانان را سر میبرید. البته آنرا نیز در راستای جنجال سازی بیهدف شبکه پایتخت میتوان در نظر گرفت. چیز دیگری که عیان است و بدجور توی ذوق میزند معنویت سازی گاهن مضحک سیمای جمهوری، مخصوصا در برنامه های این چنینی است


اما باید بن بست خلاقیت را در برنامه سازی شبکه های مختلف سیما در نظر گرفت و البته محدودیتهای یکی در میان آنرا باید جدی گرفت. قالبهای کپی برداری شده را در قسمتهای مختلف سیما از سرویس خبر گرفته تا برنامه کودکان و هم در برنامه های اجتماعی شاهدیم.

Friday, September 14, 2007

ولگردی




خوب چند مطلبی بود که به تازگی خوانده بودم و جاالب بود برایم. اگر میخواهید شما هم اینجا کلیک کنید

و این هم عکس روز یکی از سایتها که مربوط است به خودمان. و مصاحبه با باقی را اینجا ببینید.

Thursday, September 13, 2007

شبدر بی برگ

چند روزی است که کسالتم امانم را بریده و دیگر حالی برایم باقی نگذاشته است. شاید بد نباشد با یار این روزهای من آشنا شوید. شعر شبدر بی برگ از هتفیلد است با اجرای او و دستانش
no leaf clover
And it feels right this time
On this crash course with the big time
Pay no mind to the distant thunder
New day fills his head with wonder, boy....
Says it feels right this time
Turned it 'round and found the right line
Good day to be alive Sir
Good day to be alive, he said.....
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Is just a freight train coming your way
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Is just the freight train coming your way
Don't it feel right like this
All the pieces fall to his wish
Sucker for that quick reward boy
Sucker for that quick reward they said.....
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Is just a freight train coming your way
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Is just the freight train coming your way......
It's coming your wayIt's coming your way......
Here comesYeah,
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Is just a freight train coming your way.... Yeah...
Then it comes to be, Yeah...
Then it comes to be, Yeah...
Then it comes to be, Yeah...
Then it comes to be, Yeah...
Then it comes to be, Yeah...
Then it comes to be, Yeah...
Then it comes to be, Yeah...
Then it comes to be, Yeah