Friday, July 27, 2007

به اسم دموکراسی

چند شب پیش برنامه ای را شاهد بودیم از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی به نام"به اسم دموکراسی"
برنامه ای بود با محتوای صحبتها(اعترافات!) کیان تاجبخش،هاله اسفندیاری و رامین جهانبگلو و انقلاب مخملی
در ماههای گذشته از دستگیری این سه تن و تحت بازجویی قرار گرفتن آنان باخبر بودم و اخبار ایشان را از طریق سایتهای نیمه مستقل!دنبال میکردم و به این دلیل چندان کنجکاو دیدن برنامه نبودم.البته نه...راستش را بخواهید برایم جالب بود ببینم تلویزیون چگونه این امر را تحت پوشش قرار خواهد داد.در گذشته های نه چندان دور از قِبَل برنامه های همچون "چراغ"و"هویت" و برنامه مستند!!کنفرانس برلین با رسانه آقای لاریجانی آشنا شده بودم اما شاید این اولین موضعگیری اساسی تلویزیون ضرغامی بود
با استرس و شاید تعجب منتظر پخش برنامه بودم.برنامه شروع شد.صحبتهای آن سه نفر و همچنین یک برنامه مستند امریکایی درباره انقلاب های مخملین کشورهای بلوک شرق و تازه استقلال یافته آسیای میانه به طرز نه چندان دلنشینی میکس شده بود(اما از حق نگذریم برنامه مستند جالبی بود درباره نحوه عملکرد ایالات متحده در کشورهای درگیر نظام روسیه و نهادینه کردن دموکراسی امریکایی در آنها)
برسیم به صحبتهای تاجبخش و اسفندیاری و جهانبگلو( سه متفکر یا سه خائن و جاسوس؟!).در ابتدا هر سه ایشان بیوگرافی از خود ارایه دادند تا ملت فهیم بفهمند که این سه از همان طفولیت در غرب و در دل استکبار پرورش یافته اند!!سپس هر یک از آنان به نحوه فعالیت خود و شرح آن پرداختند
تاکید بر نقش پشتیبانی مالی بنیادهای بزرگ و کوچک امریکایی چندان دور از ذهن نبود.و در این میان اظهارات اسفندیاری که عنوان میکرد بودجه از طریق کنگره تامین میشود برایم جالب و شنیدنی بود. بالاخره اعتراف را شنیدیم. همه شنیدند که او گفت کنگره پول میدهد.و در این لحظه بود که توهم توطئه برای بار دیگر بر اذهان ایرانیانِ به دنبال بنزین سایه افکن گشت. پروژه کامل گشت و ضرغامی و عواملش به نتیجه رسیدند. کار تمام شد
نظر من به شخصه اینست که صحبتهای این سه تن به احتمال بسیار بسیار زیادی بدون انجام شکنجه های روحی و جسمی بوده و ایشان به اعماق حماقتی که در طی سالیان دراز به آن دست زده بودند تنها در عرض چهار و یا پنج ماه پی بردند. در پایان قسمت دوم برنامه نیز شاهد توبه سه عنصر نامطلوب!بودیم چرا که خداوند در وهله اول و بعد از هو، سران جمهوری اسلامی توابان را دوست دارند.

Tuesday, July 24, 2007

تجدد

تجدد مهمترین موضوعی است که عرصه اندیشه و عمل انسان را در بخش های وسیعی از جهان در سده های اخیر زیر سیطره نفوذ خود داشته است.موضوعی با این اهمیت قطعا نمیتوانسته است از نقد برکنار بوده باشد.از ابتدای ظهور تجدد کسانی از موضع سنت با آن درآویختند.پس از آن جدال میان خوانش ها و تبیین های مختلف از آن درگرفت و در انتهای قرن نوزدهم،نقد تجدد از موضعی جدید آغاز شد و به اعلام عصر پساتجدد در قرن بیستم انجامید.همچون بسیاری از موضوعات دیگر تجدد نیز طیفی از مواضع را در برابر خود داشته است،که مدرنیسم بعنوان یک ایدئولوژی و آنتی مدرنیسم،بعنوان فصل مشترک چند ایدئولوژی،دو سوی آنرا تشکیل میدهند.
مارکس،نیچه و فروید بنیان گذاران نقد تجدداندو فصل مشترک آنها در این است که برای انگیزه ها (ثروت،قدرت و شهوت) در حرکت انسان اهمیت بیشتری قایل اند تا برای عقل و از همین جا با تجدد که عقلانیت از ارکان مهم آن است رودر رو میشوند.
فیلسوفان مکتب فرانکفورت همچون آدرنو،هورکهایمر،در یک خوانش انتقادی از مارکس،علم و تکنولوژی را هم به سرمایه داری ملحق کردند تا از مجموعه آن به عنوان جلوه های عصر جدید انتقاد کنند.
تحلیل تجدد شامل مقدمات محدودی نیست که نتایج بسیار میدهد،بلکه شامل کاوش های پیچیده ای است که گوشه هایی از هویت چندوجهی و کژتاب این پدیده را توضیح میدهد.
برآنم تا با تکیه بر آرائ روشنگران و روشنفکران وطنی و فرنگی چشمه ای از تجدد و تبعات برخورد این ایده با اندیشه های اسلامی سنتی در ایران را بررسی نمایم.مقدمه کوتاهی که فوقا از نظرتان گذشت چکیده ای بود از مقدمه کتاب "نقد مدرنیته" نوشته "آلن تورن" و ترجمه "مرتضی مردیها" که از دیدگاههای این کتاب بهره فراوان خواهم برد. در پست های بعد شرح مفصل تری از پدیده تجدد در اروپا و تقابلات آن در ایران را خواهم آورد.

Friday, July 20, 2007

من و آیینه

داشتم جلوی آینه با خودم ور میرفتم!البته نه آنطور....دیدم که موهایم بلند و نامرتب شده.با خودم گفتم فردا حکما میروم اصلاح خانه و سرم را صفایی میدهم.برگشتم و روی تخت دراز کشیدم.ناخودآگاه ذهنم برگشت به سمت اصلاح.برگشت به 76که بچه ای بیش نبودم و بعد آن80 که کمی بزرگتر شده بودم.فکر مبکنم پشت لبم هم کمی سبز شده بود.هر چه باشد آن سالها بلوغ زودرس شده بود نقل محافل علمی عملی،دینی، سیاسی،اجتماعی و غیره.
نمیدانم؛میگفتند یکیشان آمده که با بقیه تومنی دوزار توفیر دارد.گفتند آمده غوغا کند.گفتم او که قبلا هم بوده.چشم غره ای رفتند و گفتندکه قبلا نگذاشتند.حالا زورمان بیشتر شده.سرم را انداختم پایین و گفتم به روی چشم.سبابه ام را آبی کردم تا بعدا نانی برای خوردن داشته باشم و برگشتم اتاقم و خوابیدم.روز بعد گفتند منتخب بیست میلیونی ملت.دهانم باز ماند.خواستم بشمارم تا بیست میلیون دیدم نمیشود.گفتند دریچه ای نو رو به دموکراسی.اصلاحات بنیادین.جامعه مدنی و قس علی هذا.نمیفهمیدم آن موقع ولی میدانم که این حرفها را قبلا نشنیده بودم.بوی نا نمیداد آنها.
میرفت این ور و آن ور و میخندید.جوانان برایش هورا میکشیدند.هیپ هیپ هورا.و او دست تکان میداد.چهره مهربانی داشت و کفش میپوشید. میدیدم تفاوتهایی را هر چند اندک.دکه روزنامه فروشی ها رنگین تر شده بود و دیگر فقط کیهان و اطلاعات نبود.صدای بیشتری از ملت در می آمد.بحث میکردند در روزنامه ها و در سایت ها و من نیز سرکی میکشیدم اینجا و آنجا.میخواندم؛دوست داشتم بفهمم که چه خبر هست و چه نیست.میچشیدم ولی نمیتوانستم قورت بدهم.ولی از همان مزمزه نیز خشنود بودم.
میگفتند که:خوب است،اگر بگذارند،لکن نمیگذارند آقا.نمیخواهند جامعه مدنی پا بگیرد.میترسند،از اینکه قدرت از دستشان برود.چوب لای چرخ میگذارند.اشکال تراشی میکنند.مردم چه گناه دارند.مردم و مردم و باز هم مردم.
آنها که از خودشان نبودند میگفتند خبری نیست.باز هم همان آش است و همان کاسه.این هم آش دهن سوزی نیست.فیلمشان است.دلشان که به حال من و تو نسوخته.خودشان میایند و خودشان میروند.دیدند دارد دیگ میترکد شیرش را باز کردند تا فشارش کم شود.میگفتند خوب نگاه کنی میفهمی چیزی عوض نشده.همان است که بود.کمی رنگش زده اند که توی ذوق نزند.هنوز هم صدا را میبرند میاندازند دور.هنوز هم اوین هست هم قزل حصار و هم طناب
خلاصه 84 شد.گفتند معجزه هزاره سوم آمد
دوباره رفتم جلوی آینه.بیشتر که دقیق میشوم در موهایم،میبینم خیلی هم ضرورت ندارد بروم سلمانی اصلاح کنم.همین هم ما را ز سر فزون است.

Friday, July 13, 2007

جنبش

همه دوستان گرانقدر بنده به طور حتم با این حقیقت که حرکتها و جنبشهای دانشجویی در ایران بسیار تاثیر گذار بوده و هستند موافقند.شاید بتوان با فرازی تاریخی این بحث را مستندتر کرد .
شاید بتوان سراغاز نقادی ها و تحرکات دانشجویان را در مقابله با حاکمیت و دولت اقتدارگرا و. فاشیست چک در سال 1939 جستجو کرد که در یک راهپیمایی در روز 17 نوامبر که علیه دولت فاشیست چک انجام گرفت 9 تن از رهبران دانشجویی بلافاصله اعدام شدند و 1200 تن دیگر از دانشجویان در حمله نظامیان به خوابگاه های دانشجویی دستگیر شدند نمونه دیگر این گونه فعالیتها را در انقلاب مجارستان میتوان یافت. جایی که در ان دانشجویان مجارستان همراه با روشنفکران و اهالی مطبوعات و مردم ازادی طلب حرکتی ازادی بخش را در مقابل سیستم بسته و خفقان زای شوروی کمونیستی در سال 1956 به ثمر رساندند.انقلاب مجارستان رهبر نداشت ولی سه نیروی اصلی یعنی روشنفکران، مطبوعات، و دانشجویان رهبران اصلی ان بودند.
حال بهتر است بازگردیم به کشور در حال گذار خودمان که از قدیم گفته اند اگر همدان دور است کدو که نزدیک است!
اگر در ایران بخواهیم سراغ چنین نمونه تاریخی باشیم شاید همگان به حوادث روز 16 اذر سال1332. اشاره کنند. با این اوصاف به سختی میتوان فردی را پیدا کرد که روز 18 تیرماه 1378 و حوادث تلخ و فجایع انروز را نادیده بگیرد.شاید این سوال در ذهن خواننده ایجاد شود که دلیل این تحرکات و اقدامات که خالی از خطر نیز نبوده چیست؟
یکی از عوامل مهمی که در درک و فهم جنبش دانشجویی و موقعیت دانشگاه باید مورد توجه قرار گیرد زیست دانشجویی است. باید توجه داشت که زندگی دانشجویی زندگی مردم عادی جامعه نیست و ویژگیهایی که در این دوران وجود دارد یقینا روی رفتارهای دانشجو تاثیر میگذارد. ویژگیهایی مثل دور بودن از خانواده، احساس گسیختگی از سنن اجتماعی تعیین کننده رفتار، احساس ازادی کامل در انتخاب راه زندگی، زندگی دسته جمعی و گروهی در خوابگاه، تراکم انرژی حیاتی در این دوران، دور افتادن از متن زندگی واقعی اجتماعی و خارج شدن از مناسبات طبقاتی موجود در جامعه به دانشجویان ویژگیهای خاصی میبخشد و زندگی آنان را به نحو خاصی تحت تاثیر قرار میدهد.آرمان گرایی دانشجویان، نقش آنان در نقادی سنن اجتماعی و وجه معترض آنها نسبت به هنجارهای اجتماعی حاکم به مقدار زیاد ناشی از زیست دانشجویی است.
در ایران بویژه از اواسط دهه 1370 شمسی به بعد شاهد تحرکات و نقادیهای بسیاری از سوی دانشجویان ازاد اندیش نسبت به بدنه حاکمیت و کارشکنی ها و قانون شکنی ها بسیاری که از طرف دولت حاکم نه تنها بر قشر دانشجو بلکه بر تمام اقشار ملت ایران روا شده است میباشیم.به طوریکه دانشجویان اگاه همیشه موی دماغ نظام حاکم در انجام امور مستبدانه خود بوده و این باعث اگاهی بیشتر طبقات مختلف جامعه گشته است.تا انجا این امر پیشرفته که مستبدان و سودجویان در صدد بوده اند به نحوی از انحا این جنبش را سرکوب و یا حداقل از اعتبار این قشر در نزد عامه مردم بکاهند که در این امر نیز همچون بسیاری دیگر از اعمال شرمگینانه خود نا موفق بوده اند.
علی ایحال در هفته های اخیر شاهد جدیدترین و رذیلانه ترین اقدامات علیه جنبش دانشجویی در سراسر ایران عزیز بوده ایم. پس از دستگیری و ربوده شدن 15 تن از فعالین دانشجویی و بازداشت غیر قانونی این فعالین در دانشگاه مازندران از سوی پلیس امنیتی-مخفی جمهوری اسلامی که توانایی انجام هرگونه کار غیر قانونی در سطح کشور را دارد حال با وقایع اخیر دانشگاه پلی تکنیک تهران مواجه شدیم.
جعل ارم و لوگوی نشریات مستقل دانشجویی در این دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و فعالان دانشگاه در صحن ان و به تبع ان دستگیری و زندانی شدن جمعی از دانشجویان امیر کبیر باعث التهاب فضای این دانشگاه و همچنین نگرانی دانشجویان از وضعیت انان گردیده است.
اقتدارگرایان که در هرم سیاسی ایران از جایگاه بسیار ویژه ای همواره برخوردار بوده وهستند و از قدرت اجرایی و قانون گریزی خاصی!!! بهره مند میباشند با این کار بدنبال ایجاد فضای رعب و وحشت و خفقان در جامعه دانشجویی ایران میباشند که اولین قدم خود را در دانشگاه امیرکبیر تهران که در این سالها به واقع پذیرای فعالترین دانشجویان بوده است برداشته اند.
ذکر این نکته را ضروری میدانم که در جامعه امروزی ایران که از نبود احزاب مستقل سیاسی فعال و روزنامه ها و مطبوعات ازاد رنج میبرد قشر دانشجویی ایران به یکی از فعالترین گروههای نقاد حاکمیت تبدیل شده که با گرایشهای سیاسی اجتماعی خود و فعالیتهای انجام داده اش متحمل به پرداخت هزینه های در بعضی مواقع بسیار گزافی نیز شده است.

سرکوب

سرکوب
به فتح سين و جزم ر
از ترکيب دو واژه سر و کوب است
سر: قسمت بالايي تن آدميزاد را گويند.مکان اندامهايي همچون چشم و گوش و زبان است. گويند در بسياري از ممالک عملي به نام تعقل در آن صورت ميگيرد. البته رواياتي وجود دارد که در اينجا سابق بر اين نيز چنين بوده لکن به مرور زمان فراموش گشته.(گويند تعقل عملي بوده بس مفيد و براي حل مشکلات کارآمد
کوب: از ريشه تازي کوکب به معناي ستاره است. در موارد نيکو بکار برده شده و معناي شر و به قولي منفي ندارد
گويند سرکوب بر چندين معنا مستعمل است که به برخي مختصرا اشاره ميشود
1)سرکوب مالي:فرايندي را گويند که در طي آن مال و سرمايه مردم کوکبي ميشود. گويند در ايران مبدع آن دکتر نامي بوده اينقدي! که بکمک قواي عقليه خود آنرا به منصه ظهور گذاشته.شنيده ها حکايت از آن دارد که تمامي فسادهاي مالي و به زبان مردمان افرنج وطني رانت خواري ها کان لم يکن گشته و اما در روايت دوم که متواتر است و مقبوليت آن در عامه بيشتر، نگهدارندگان پول مردم که همانا بانک ها(باز به زبان مردمان بلاد فرنگ) ميباشند درآستانه ورشکستن هستند که متخصصان علت آنرا پايين آوردن نرخ بهره و بالارفتن نرخ ورم کردن عنوان نموده اند.
سرکوب اراذل و اوباش: در اين عمل افرادي که رذل و بوش(مفرد اراذل و اوباش) هستند سرشان را منور همچون کوکب ميکنند. از فوايد ورز دادن مهر بر قلوب ملت است. در خبر است انتخاب انسان رذل و بوش بر عهده پاکان نيک سرشت که محاسن شان از معايب ايشان بيش است و خوش سليقه نيز ميباشند صورت گيرد.
سرکوب بد حجابي و مظاهر فساد: به قولي پروسسي است در سايه سار همان سرکوب انسانهاي رذل و بوش ولي با اين تفاوت که جماعت نسوان از اين نعمت متنفذترند. در اين زمانه که عوام الناس سپر بر بالاي بام ها ميگذارند تا از آسيب شبيخون فرهنگ هاي نامردمان در امن بمانند! عده قليلي از جماعت نسوان ره عناد و کفر در پيش گرفته حجاب افکنده اند و مومنين و مسلمانان پاک طينت پاک چشم را در معرض آماج تيرهاي شياطين قرار داده اند.حال بر حاکمان بلاد اسلام است که سپر اين تيرها شوند و اين نامومنات را به صراط مستقيم آورند و صد البته با ورزدادن مهر بر ايشان که شاهد آن مدعا، ره آوري تني چند از ضعيفه گان بي خرد در ميدانه تير هفتم است.
سرکوب جنبش دانشجويي: و اين مدخل رهاوردي است بس غريب و قريب در اين زمانه که به معناي واقعي کلمه که بدان فوقا اشاره شد، در انجام است. گويند دانشجو در بلاد ايران زمين موجودي است بيکار، دلخوش، در پي لهو و لعب و بدنبال کينه افروزي با دکتر! لذا دکتر از در محبت با ايشان درامده و کوکب بر اين جماعت ميباراند و همي مهر ميورزاند و هي مهر ميورزاند. گويند کوکب که همان تازي ستاره است از آسمان نازل گشته و بر دامان اين جماعت کينه افروز آرام گرفته اما آرامش بخش آنان نگشته لهذا دکتر در پي اقدامي عاجل است که معاندان و بدعت گذاران حوزه فرهنگ و ادب آنرا حذف فيزيکي( فرنگي جسماني و آنچه از جسم برآيد) نام نهاده اند. اين عمل را نيز انسانهايي به فعليه ميآورند که داراي محاسن بيشماري ميباشندلکن بر بعضي از اين جماعت يفعل بذنوب دانشجو نام، محاسن بيشمار نيز کارساز نبوده و ادوات کمک آموزشي از قبيل اسبابي به نام "باتوم" به مدد آمده است
از کلمات هم خانواده سرکوب ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد
گوشکوب:يکي از آلات فرايندهاي سرکوب است
کوبيده: محصولي است از فرايند سرکوب؛ معمولا به ابناء بشر در زبان عاميانه که مورد سرکوب قرار گرفته اند اتلاق ميشود
دارکوب: وسيله اي است که از آن در محل هايي به نام زندان و مخصوصا از نوع اويني آن کارکرد نامتناهي دارد و براي پاکيزه کردن و تميز نگه داشتن اجتماعات انساني استفاده ميشود. طرز کار آن بدين قرار است که سر آدم را در طنابي حلقه شکل وارد کرده، سپس به طرز معجزه آسايي آن آدم کوکبي ميشود و ديگر تا ابدالدهر خطا و لغزشي از وي سر نميزند
سنگ کوب: اهل دانش و طبابت گويند سنکوب همانا از فرجامات اقدامات سرکوب گرانه است و عجبا