Monday, October 29, 2007

گزارش کار آموزی و هرودت

و سلام
آقا این گزارش کارآموزی هم شده بلای جانمان.مگر ما کار یاد گرفتیم که حالا بیاییم و برایش گزارش هم بنویسیم.والله نمیدانم که چه یاد گرفتم غیر از احترام به ارباب رجوع و نگه داشتن حرمتش و کم نگذاشتن در ساعات کار!!!اینها را هم از صدقه سری دو سه بنده شیرپاک خورده حالیم شد. اصلا میدانید چیست همین گزارش کارآموزی را هم از یکی از کارمندان تازه همانجا گرفتم که قرار است با کمی تلخیص و تخلص تقدیم استاد گرانمایه کنم!حال که این بحث به میان آمد بگذارید خاطره ای را برایتان گفته کنم!!!با بعضی از دوستان گفت و گفتی داشتیم(چون کسی نبود کلام دیگری را گوش دهد این واژه برایم تداعی شد!)در مورد ایران و ایرانیان. دوستم نقلی کرد از هرودت و گفت که ایرانیان را انسانهایی دروغگو و چاپلوس معرفی کرده و هر آنجا که به نفع خویش بینندی حساب جیب خود کردندی.صد البته که هرودت با ایرانی جماعت پدرکشتگی داشته و اینرا با تقریب به بالا همه میدانند.ولی خوب جالب بود شنیدنش برایم چون قبلا ندیده بودم.خلاصه،با شنیدن آن نقل بود که فهمیدم الحق که شیر مادرم حلالم که ایرانی هستم و دارای صفات بارز ایرانی بودن
.این نکته را نیز بازگو کنم که این دانشگاه آمدنم هم شده تمسخر خود.آخر هیچ اضافه نمی کنم که هیچ،از همان بلاگ بروزرسانی کردنم هم مانده ام. اما خوب کمبود امکانات است و کمی بودجه.خدا عالم است
تا یادم نرفته اینرا نیز گوشزد کنم که عمادالین باقی را نیز گرفتند و فرستاندند آب خنک بخورد.البته شنیده ها حاکی از آن است که دیگر آب خنک نمیدهند.چون زمانه عوض شده دیگر آب جوش میریزند در حلق کسان.یادمان باشد زحمات باقی در گذشته،در کمپین حمایت از حقوق زندانیان،در نوشته ها و پژوهش هایش.آدمی که میکوشید از زندانیان حمایت کند حال خود به نیز به حمایت نیاز دارد.میگویند چاه کن همیشه ته چاه است،شده حکایت باقی.امیدوارم! که آزاد شود

Sunday, October 14, 2007

شهروندي

چند شب پیش صحبتی داشتیم با تعدادی از دوستان پیرامون موضوع فرهنگ در ایران.قصد روده درازی یا تعریف داستان و حکایت ندارم. و فقط به یکی دو نکته توجه شما را جلب میکنم
نکته ای که دوست عزیزم احمددوست بیان کرد ضعف شهروندی در ایران بود
منظور وی از بیان این مطلب ضعف مربوط به مشارکت سیاسی واجتماعی مردم وهمچنین عدم آگاهی ایشان از حقوق و اختیارات خود بود. او علت این امر را ضعف نظام آموزشی عنوان کرد.
در جوامعی که نام دموکراتیک را یدک میکشند تنها ابزاری که میتواند سیاستمداران و طبقه حاکم را تعدیل کرده و بر آنان نظارت داشته باشد حضور و مشارکت شهروندان است. شهروندی در معنای عام و امروزی خود بار معنایی سطحی داشته و به عمق مطلب توجه ندارد. شهروندی در جامعه ای همچون ایران باید به معنای عضویت و در معنای اصلی خود به کار برده شود. همچون رابطه بدن با اندام و اندام با بدن. همانطورکه بدن از مجموع اندامی همچون دست و پا و غیره تشکیل شده است و این اندام در کلیتی به نام بدن غرق شده اند.
موفقیت دموکراسی به این موضوع بستگی دارد که شهروندان،مسئولیتهای شهروندی خود را بپذیرند و سرنوشت خود را با جامعه یکی بدانند.
شهروندی در جامعه ایرانی و مخصوصا برای طبقه حاکم تنها در بحبوحه انتخابات معنا پیدا میکند و بعد از انتخاب شدن فردی که باید انتخاب میشد مردم یا بعبارتی شهروندان به ورطه فراموشی سپرده میشوند.
با این توصیفات باید به این نکته توجه کرد که آموزش کودکان و نوجوانان و ایجاد حس شهروندی به معنای واقعی کلمه یکی از بزرگترین مسئولیتها و وظایف نظام آموزشی همه جوامع است که متاسفانه در ایران کمترین توجهی به آن نمیگردد.