در هفته ای که گذشت شاهد دو رویداد امنیتی در کشور بودیم.رویداد اول گروگانگیری گروهی در سیستان و بلوچستان و دیگری گروگانگیری در مرکز کشور در دانشگاه تهران.
به این دو اتفاق از دو منظر میتوان توجه کرد:
اینکه عوامل خارجی در این قضایا دست دارند و سکان هدایت در دست غربیان است و قصد نا امن جلوه دادن فضای ایران را دارند(که میشود همان توهم توطئه خودمان)این نظر درباره اتفاق رویداده در استان سیستان و بلوچستان و انتقال گروگانها به خاک پاکستان محتملتر است.
و اما منظر دوم که جای تامل بیشتری دارد و شاید جرات ابراز نارضایتی مردم از فضای ایجاد شده در کشور است که رگه هایی از این ایده در حادثه اخیر دانشگاه تهران قابل مشاهده بود.در اخبار آمده بود که فرد گروگانگیر مدارکی در اختیار داشته و در پی جلب توجه حاضران به این اسناد بوده است.بعضی از شاهدان میگویند که آن اسناد و مدارک در ارتباط با شکنجه زندانیان توسط نیروهای انتظامی بوده است(این صحبت را میگیریم دم خروس)ولی فرزند آقای بهشتی میگفته که آنها درباره برخورد نیروهای پلیس با اراذل و اوباش بوده است(که اینرا هم میگیریم قسم حضرت عباس).حال با شماست که دم خروس را باور کنید یا قسم حضرت عباس را.
مانورهای تبلیغاتی صورت گرفته در رابطه با حادثه دانشگاه حکایت از آن داشت که فرد خاطی که از نیروهای سابق پلیس بوده تعادل روحی و روانی نداشته است.امری که در این میان جالب به نظر میرسد نحوه پوشش خبری هر یک از این دو اتفاق در تلویزیون جمهوری اسلامی است.همه شاهد پوشش خبری اتفاق سیستان و بلوچستان بودیم.خبر دستگیری گروگانگیران و آزادی گروگانها و بازگشت سرفرازانه آنها به کشور بازتاب وسیعی در تلویزیون داشت.ولی در مورد اتفاق رویداده در دانشگاه تهران هیچ عکس العمل و پوشش خبری مناسبی صورت نگرفت.
با این توصیفات از دوستان تقاضا دارم که در مورد علت،نحوه ونتیجه این دو حادثه صورت گرفته با فاصله رمانی بسیار کم بیندیشند.

اینکه عوامل خارجی در این قضایا دست دارند و سکان هدایت در دست غربیان است و قصد نا امن جلوه دادن فضای ایران را دارند(که میشود همان توهم توطئه خودمان)این نظر درباره اتفاق رویداده در استان سیستان و بلوچستان و انتقال گروگانها به خاک پاکستان محتملتر است.
و اما منظر دوم که جای تامل بیشتری دارد و شاید جرات ابراز نارضایتی مردم از فضای ایجاد شده در کشور است که رگه هایی از این ایده در حادثه اخیر دانشگاه تهران قابل مشاهده بود.در اخبار آمده بود که فرد گروگانگیر مدارکی در اختیار داشته و در پی جلب توجه حاضران به این اسناد بوده است.بعضی از شاهدان میگویند که آن اسناد و مدارک در ارتباط با شکنجه زندانیان توسط نیروهای انتظامی بوده است(این صحبت را میگیریم دم خروس)ولی فرزند آقای بهشتی میگفته که آنها درباره برخورد نیروهای پلیس با اراذل و اوباش بوده است(که اینرا هم میگیریم قسم حضرت عباس).حال با شماست که دم خروس را باور کنید یا قسم حضرت عباس را.
مانورهای تبلیغاتی صورت گرفته در رابطه با حادثه دانشگاه حکایت از آن داشت که فرد خاطی که از نیروهای سابق پلیس بوده تعادل روحی و روانی نداشته است.امری که در این میان جالب به نظر میرسد نحوه پوشش خبری هر یک از این دو اتفاق در تلویزیون جمهوری اسلامی است.همه شاهد پوشش خبری اتفاق سیستان و بلوچستان بودیم.خبر دستگیری گروگانگیران و آزادی گروگانها و بازگشت سرفرازانه آنها به کشور بازتاب وسیعی در تلویزیون داشت.ولی در مورد اتفاق رویداده در دانشگاه تهران هیچ عکس العمل و پوشش خبری مناسبی صورت نگرفت.
با این توصیفات از دوستان تقاضا دارم که در مورد علت،نحوه ونتیجه این دو حادثه صورت گرفته با فاصله رمانی بسیار کم بیندیشند.
No comments:
Post a Comment