Friday, July 20, 2007

من و آیینه

داشتم جلوی آینه با خودم ور میرفتم!البته نه آنطور....دیدم که موهایم بلند و نامرتب شده.با خودم گفتم فردا حکما میروم اصلاح خانه و سرم را صفایی میدهم.برگشتم و روی تخت دراز کشیدم.ناخودآگاه ذهنم برگشت به سمت اصلاح.برگشت به 76که بچه ای بیش نبودم و بعد آن80 که کمی بزرگتر شده بودم.فکر مبکنم پشت لبم هم کمی سبز شده بود.هر چه باشد آن سالها بلوغ زودرس شده بود نقل محافل علمی عملی،دینی، سیاسی،اجتماعی و غیره.
نمیدانم؛میگفتند یکیشان آمده که با بقیه تومنی دوزار توفیر دارد.گفتند آمده غوغا کند.گفتم او که قبلا هم بوده.چشم غره ای رفتند و گفتندکه قبلا نگذاشتند.حالا زورمان بیشتر شده.سرم را انداختم پایین و گفتم به روی چشم.سبابه ام را آبی کردم تا بعدا نانی برای خوردن داشته باشم و برگشتم اتاقم و خوابیدم.روز بعد گفتند منتخب بیست میلیونی ملت.دهانم باز ماند.خواستم بشمارم تا بیست میلیون دیدم نمیشود.گفتند دریچه ای نو رو به دموکراسی.اصلاحات بنیادین.جامعه مدنی و قس علی هذا.نمیفهمیدم آن موقع ولی میدانم که این حرفها را قبلا نشنیده بودم.بوی نا نمیداد آنها.
میرفت این ور و آن ور و میخندید.جوانان برایش هورا میکشیدند.هیپ هیپ هورا.و او دست تکان میداد.چهره مهربانی داشت و کفش میپوشید. میدیدم تفاوتهایی را هر چند اندک.دکه روزنامه فروشی ها رنگین تر شده بود و دیگر فقط کیهان و اطلاعات نبود.صدای بیشتری از ملت در می آمد.بحث میکردند در روزنامه ها و در سایت ها و من نیز سرکی میکشیدم اینجا و آنجا.میخواندم؛دوست داشتم بفهمم که چه خبر هست و چه نیست.میچشیدم ولی نمیتوانستم قورت بدهم.ولی از همان مزمزه نیز خشنود بودم.
میگفتند که:خوب است،اگر بگذارند،لکن نمیگذارند آقا.نمیخواهند جامعه مدنی پا بگیرد.میترسند،از اینکه قدرت از دستشان برود.چوب لای چرخ میگذارند.اشکال تراشی میکنند.مردم چه گناه دارند.مردم و مردم و باز هم مردم.
آنها که از خودشان نبودند میگفتند خبری نیست.باز هم همان آش است و همان کاسه.این هم آش دهن سوزی نیست.فیلمشان است.دلشان که به حال من و تو نسوخته.خودشان میایند و خودشان میروند.دیدند دارد دیگ میترکد شیرش را باز کردند تا فشارش کم شود.میگفتند خوب نگاه کنی میفهمی چیزی عوض نشده.همان است که بود.کمی رنگش زده اند که توی ذوق نزند.هنوز هم صدا را میبرند میاندازند دور.هنوز هم اوین هست هم قزل حصار و هم طناب
خلاصه 84 شد.گفتند معجزه هزاره سوم آمد
دوباره رفتم جلوی آینه.بیشتر که دقیق میشوم در موهایم،میبینم خیلی هم ضرورت ندارد بروم سلمانی اصلاح کنم.همین هم ما را ز سر فزون است.

2 comments:

p.d. said...

yani mikhai begi az sale 66 ta sale 84 ru takht deraz keshide budi?????????????
Eyval........

p.d. said...

bebakhshid eshteb shod
*76